میخواست گل که دم زند از رنگ و بویِ دوست
حُسنت به اتفاقِ مَلاحت جهان گرفتآری به اتفاق، جهان میتوان گرفتافشایِ رازِ خلوتیان خواست کرد شمعشکر خدا که سِرِّ دلش در زبان گرفتزین آتشِ نهفته که در سینهٔ من استخو...
حُسنت به اتفاقِ مَلاحت جهان گرفتآری به اتفاق، جهان میتوان گرفتافشایِ رازِ خلوتیان خواست کرد شمعشکر خدا که سِرِّ دلش در زبان گرفتزین آتشِ نهفته که در سینهٔ من استخو...
سرخوشانند ستايشگر خورشید و زمینهمه مهر است و محبت نه جدال است و نه كیناشك می جوشد در چشمه ی چشمم ناگاهبغض می پیچد در سینه ی سوزانم آهپس چرا ما نتوانيم كه اين سان باشیم...
عشق پنهان بهنوعی پارادوکس است، عشق باید ابراز شود، علنی شود، منتقل شود. کسی را که دوست داریم باید از راههای مختلف به او عشقورزی کنیم.عشقورزی نیز نه فقط یک بار ب...
اشعاری در مورد صداقتدر زمانی که وفاقصه ی برف به تابستان استو صداقت گل نایابی ستبه چه کس باید گفت….با تو انسانم و خوشبخت ترین****************************************************************************...
اشعار زیبای دریا یکی بود که همه بود!چشمانم را می بندممی نشیند رویِ پلکِ رویامیانِ دریایِ چشمانمبوسه ها را نشانِ پیشانیم می کنددریا شتک می زندباز می کنم پلکهایِ بسته ...
اشعار باباطاهرچرا دایم بخوابی ای دل ای دل ز غم در اضطرابی ای دل ای دلبوره کنجی نشین شکر خدا کن که شاید کام یابی ای دل ای دل زدست دیده و دل هر دو فریادکه هر چه دیده بیند...
عاشقانه هاصدم غم هست،اما همدمی نیستوگر یک همدمم باشد غمی نیستهزاران رازم اندر سینه پژمرددریغا و دریغا ، محرمی نیست************************************************************************************ چون...
چون سنگها صدای مرا گوش میکنیسنگی و ناشنیده فراموش میکنیرگبار نوبهاری و خواب دریچه رااز ضربههای وسوسه مغشوش میکنیدست مرا که ساقه سبز نوازش استبا برگهای مرد...
Nereden bilecektin seni sevdiğimiاز کجا باید میدونستی که دوست دارمHiç fısıldamadım ki kulaklarına aşkımıهیچ وقت عشقم رو تو گوشات زمزمه نکردم کهNereden bilecektinاز کجا باید میدونستیHiç silmedim ki yanında gözyaş
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرابی وفا حالا که من افتاده ام از پا چراشهریار_________________رد شدی از بغل مسجد و حالا بایدیا بچسبیم به تو یا به مسلمانی خویشحسین زحمتکش
چند شعر بسیار زیبا از سهراب سپهریپشت دریاهاقایقی خواهم ساخت،خواهم انداخت به آب…پشت دریاها شهری استکه در آن پنجرهها رو به تجلی باز استبامها جای کبوترهایی است، که...
رباعیات عاشقانهمن بی تو دمی قرار نتوانم کرداحسان ترا شمار نتوانم کردگر بر تن من زفان شود هر مویییک شکر تو از هزار نتوانم کرداز واقعهای ترا خبر خواهم کردو آنرا به دو ...
آن قصر که جمشید در او جام گرفتآهو بچه کرد و شیر آرام گرفتبهرام که گور می گرفتی همه عمردیدی که چگونه گور بهرام گرفت*********ابر آمد و باز بر سر سبزه گریستبی باده گلرنگ نمی...
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگرانرفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگرانما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردیتو بمان و دگران وای به حال دگرانگل این باغ بجز حسرت و داغم نفزودلاله ...
نشود فاش کسی آنچه میان من و توستتا اشارات نظر نامه رسان من توستگوش کن با لب خاموش سخن میگویمپاسخم گو به نگاهی که زبان من و توستروزگاری شد و کس مرد ره عشق ندیدحالیا چش...
پلک بگشا نازنینم صبح زیبایت بخیر دلربا و بهترینم! صبح زیبایت بخیر خواب نوشینت گوارا نوش مژگان خمار خمره چلهنشینم! صبح زیبایت بخیر ناز بالش از پر قو هم برای تو کم اس...
زیباترین حرفت را بگو شکنجه ی پنهان سکوت ات را آشکاره کن و هراس مدار از آنکه بگویند ترانه یی بیهوده می خوانید چرا که ترانه ی ما ترانه ی بیهوده گی نیست چرا که عشق حرفی بی...
ممکن ز تو چون نیست که بردارم دلآن به که به سودای تو بسپارم دلگر من به غــــم تو نسپــارم دلدل را چکنم بهر چه میدارم دلمولانا**********من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنییا ...
گر بيدل و بيدستم وز عشق تو پابستمبس بند که بشکستم ، آهسته که سرمستمدر مجلس حيراني ، جاني است مرا جانيزان شد که تو مي داني ، آهسته که سرمستمپيش آي دمي جانم ، زين بيش مر...